خانه / دسته‌بندی نشده / شهید حشمت الله قلی

شهید حشمت الله قلی

قاب شهید حشمت الله قلی
قاب شهید حشمت الله قلی

فرزند  : نصرت الله

تاریخ شهادت  :  ۱۳۶۵/۰۱/۱۱

مجل شهادت : منطقه سلیمانیه عراق ارتفاع میشلان

محل دفن  :  یادبود وی در گلزار شهدای شهرستان الیگودرز می باشد.

سایت یاد امام و شهدا و رزمندگان استان لرستان ، بانک اطلاعاتی جدیدی را برای معرفی این شهید والامقام بازنموده، لذا ازکسانی که از وی  خاطره دارند، تقاضا می شود،تصاویر و مطالب خود را در سایت قرارداده تا با نام خودشان منتشرگردد. باتشکر، مدیرسایت

 بیست  و هفتم آذر ۱۳۴۴، در شهرستان الیگودرز به دنیا‌ آمد. پدرش نصرت الله، نانوا بود. وی چهره متین و دوست داشتنی داشت  و با  آوردن روزی پاک و طیبی برای اهل خانواده چنان تأثیر شگرفی در تربیت خانواده گذاشته بود که  توفیق یافت بعنوان پدر شهید جایگاه خود را درعالم ملکوت باز نماید و اطرافیان همیشه به او افتخار نمایند. مادرش کبری خانم خانه دار بود و نسبت به تربیت فرزندان خود چنان همّت می گماشت که از دامان پاک ایشان دلاوری چون شهید حشمت الله پا به عرصه وجود گذاشت. گر چه از نظر تحصیلات کلاسیک مدارج عالیه نداشت و تا پایان متوسطه بیشتر ادامه نداد ، اما  تکلیف الهی وی را برآن داشت به فرمان امام خمینی قدس سرو شریف   بعنوان پاسدار مخلص در کنار همسنگران مجاهد الهی در سپاه اسلام قرار گیرد  و از نظر معارف علوم اسلامی به عالیترین مرتبه درجه معرفت الهی برسد ، به طوریکه ره صد ساله را یک شبه طی ، و در عالم ملکوت سیر بنماید. زندگی عارفانه این شهید عظمی در یازدهم فروردین ۱۳۶۵، با سمت فرمانده گروهان در منطقه سلیمانیه عراق ارتفاع میشلان بر اثر اصابت سه تیر تیربار گرینف دشمن به سینه پایان یافته و به خیل همسنگران شهیدش پیوست و تا ابد برای همیشه جاودانه گردید پیکر مطهرش در منطقه عملیاتی بجای ماند و جاویدالاثر شد . یاد بود وی در گلزار شهدای شهرستان الیگودرز واقع است.

قسمتی از وصیت ‌نامه :

بسم الله الرحمن الرحیم

 پس از ستایش خداوند تبارک و تعالی و صلوات و سلام بر رسول خدا و با درود بر امام امت و روان تابناک شهیدان؛ هماکنون که این چند سطر را مینویسم، در انتظار شب حملهام. در انتظار شب رحمت، شب بیداری و شب غلبه نور بر ظلمت و سرنگونی کفر، به یاری حق و امدادهای غیبی و دعاهای شما امت حزب ا… در این لحظات پایانی که آخرین روزهای عمر خود را میگذرانم، توانستهام اندکی به خویش بازگردم و با خدایم راز و نیاز کنم.

 بارالها ، تو میدانی که هنوز فکرم از قید و بندهای دنیایی رها نگشته، ولی چه کنم باید بنویسم، وقت تنگ و حساب الهی همه را در بر میگیرد؛ آنگاه که پای عشق به میان میآی ، عاشق با سوختن و فنا شدن، خود را فدای معبود میکند؛ من نتوانستم از این عشق بگریزم و همیشه عشق بر من غالب بود.

منطق شهید سوختن و سوزاندن است و به قول استاد مطهری« خون شهید بر زمین نخواهد ریخت و هر قطرهاش به صدها و هزاران قطره بلکه به دریایی از خون تبدیل شده و به پیکر اجتماع وارد میشود»؛ شما ای انسانها خود را از بند هوی و هوس‏ها رها کنید و به جمع عاشقان بپیوندید، زیرا زندگی بدون عشق به «الله» نابود شدن است و انسان عاشق، این جهان را به مانند دخمهای تنگ و تاریک می‏داند؛ هنگامیکه از این جهان هجرت میکند خود را رها شده مییابد.

 خدایا ، برای لقاء تو به به این مکان مقدس آمدم و امیدم جز وصل تو نیست، تو دست رد بر سینه امیدواران نمیزنی و آنان را میخوانی.

خدایا، اکنون با دلی شکسته و روحی که در زندان تنم بیتابی می‌کند به تو پناه میآورم. خدایا، تو را به حق محمد و آل محمد(ص) گناهانم را ببخش و مرا در سایه لطف و رحمت خود قرار ده.

چند جملهای هم با شما پدر و مادر مهربانم سخن دارم: با تبریک و تهنیت بر شما پدر و مادر مهربانم که پس از سالها رنج و زحمت، ثمره آن را به اسلام هدیه کردید؛ آفرین بر شما؛  میدانم که هیچ وقت فرزند خوبی برایتان نبودم  اکنون میخواهم با ریختن خونم در رکاب حسین(ع) زمان، شما را در پیشگاه فاطمه زهرا (س) و زینب(س)  روسفید گردانم.

 مادر، در شهادتم گریه و زاری مکن که راضی نیستم؛ پس از شهادت من جشن بگیرید و از هر گونه عزاداری بپرهیزید تا موجب خشنودی دشمنان نشود؛ اگر هم عزاداری می‌کنید، برای امام حسین (ع) عزاداری کنید.

هیچگاه از فراق من ناراحت نشوید و مانند سایر خانواده‌های شهدا سرافراز باشید؛ هرچند روحیه شما بسیار بالا است.

 شما ای امت حزب ا…؛ شهدا خون دادند و شمایید ادامه دهنده راه آنها، همانطور که شهدا تا پایان راه بر پیمان خویش استوار ماندند و بر میثاقشان وفادار بودند، از شما می‌خواهم که هیچگاه از خط رهبر و روحانیت جدا نشوید.

 در پایان سخنی دارم با برادران ورزشکار شهرم: این بنده حقیر به عنوان برادر کوچکتان از شما میخواهم که تقوی پیشه کنید و بکوشید تا در دو جبهه جنگ و ورزش قهرمان باشید؛ فضائل اخلاقی را پیشه کنید و از تکبر دوری بجویید که همانا متکبران به گفته امام صادق (ع) در روز قیامت به صورت مور باشند در زیر پای خلایق، تا خداوند از حساب فارغ شود.

 برادران عزیز، بعد معنوی خود را تقویت کنید و همراه با پرورش جسم، در پرورش روحتان بکوشید. خدایا، مرا بیامرز که آمرزندهای جز تو ندارم. خدایا، مرا دوست بدار چون دوست میدارم تو را؛ مرا بپذیر که به سوی تو آمدهام.خدایا، جان سپردن را چنان برایم سخت کن گه گناهانم در این دنیا بریزد و پاک به آغوش شهیدان بروم.

خاطرات من وشهید حشمت اله قلی

۱- خاطره من وشهید حشمت اله قلی در پادگان شهید شفیع خانی

خاطراتم با شهید حشمت اله  قلی از اونجا شروع می شود که در تاریخ ۲۶/۶/۶۴ از گردان ثارالله به گردان محبین معرفی شدم.

گردان محبین تازه تشکیل شده بود و با شهید حشمت اله  قلی آشنایی نزدیکی نداشتم. ایشان اعزامی از شهرستان الیگودرز بود ومن اعزامی از شهرستان خرم اباد. تأمین نیروهای این گردان تازه تشکیل ، معمولاً از طرف شهرستان کوهدشت به عمل می آمد؛ اما برای تأمین ساختار رده فرماندهی آن، از سایر شهرستانها نیز کمک گرفته می شد. به همین منظور شهید حشمت اله  قلی را بعنوان فرمانده گروهان واینجانب را بعنوان معاون ایشان به گردان محبین معرفی نموده بودند.

در اون زمان فرمانده گردان شهید علی مردان آزادبخت از دلاور مردان خطه شهید پرور شهرستان کوهدشت بود. در آن گردان توفیق یافتم با شهدای گرانقدری همچون شهید طرحانی، شهید مقدسی ، شهدا عباسی ها، شعید کوشکی وسایر شهدای بسیجی آن گردان از نزدیک آشنا شوم و پاره ای از عمر دفاع مقدسم را درجوار این عزیزان باشم؛ ودرعملیاتهای سرتک دربندی خان و عملیات ولفجر ۹ و تک ولفجر ۹ حضور یابم.

گروهانی که منو شهید حشمت اله  قلی آنرا هدایت می کردیم ، اولین وقوی ترین گروهان گردان محبین بشمار می رفت. به همین خاطر در عملیاتها ، همیشه در نوک پیکان گردان قرار می گرفت . این روال تا زمانی ادامه داشت که  مجبور شدم به دستور فرمانده وقت گردان ، در تک ولفجر ۹ به عنوان فرمانده دوم گروهان از گردان محبین منصوب شوم ومأمورتهای بعدی را با شهید حشمت اله  قلی در دو گروهان موازی و درکنار هم به انجام برسانیم . اگر خدا توفیق دهد قصد دارم بخشی از خاطرات خود را با این شهید بزرگوار تقدیم کنم تا انشاالله عامل تأثیرگذاری بر اراده معنوی و حماسی دوست داران شهدا ورزمندگان میهن عزیزمان ایران باشد.

شهید حشمت اله قلی از نظر عبادی واخلاقی بی نظیر بود. او بدنی بسیار ورزیده داشت. به خاطر تواضعی که داشت ، با وجود اینکه درکنارش بودم متوجه نشدم که ایشان قبل وزنه بردار بوده ودرمسابقات وزنه برداری نیز مقاماتی داشته است. این مطلب را در عملیات ولفجر ۹ متوجه شدم که خاطرات آنرا در اونجا ذکر کرده ام.

روزها وهفته ها با هم در پادگان شهید شفیع خانی انجام وظیفه می نمودیم وبرای بالا بردن آمادگی رزم نیروهای تحت امرمان ، برابر دستورات فرماندهی وقت ، اقدام به آموزش نظامی وتاکتیکی کرده و شبها ودر زمان اوقات فراغت نیز مانند یک برادر ایمانی اقدام به مصاحفه و تبادل تجربیات خود می نمودیم. این روال ادامه داشت تا اینکه بنا شد تیپ ۵۷ حضرت ابوالفضل(ع) برای تغییر وضعیت تاکتیکی پدافندی به عملیاتی ، نیروهای لرستانی خود  را محک بزند؛ و برای یک عملیات ایزایی در ارتفاع بمو منطقه دربندی خان سلیمانیه عراق آماده نماید . این درحالی بود که قبل از تشکیل تیپ ۵۷ حضرت ابوالفضل(ع) بارها وبارها نیروهای لرستانی بصورت متفرقه و دسته وگروهانی به مناطق عملیاتی جنوب وغرب اعزام می شده و صحنه های بی نظیری را برای انقلاب اسلامی ایران بوجود می آوردند. تقریباً هیچ تیپ ولشگری در آنزمان نبود که از وجود نیروهای مخلص وبی ادعای لرستانی بهره مند نباشد واز آنها برای درهم شکستن خطوط مقاوم دشمن زبون بعثی عراق کمک نگیرد. مانند فتح خرمشهر ،آزاد سازی سوسنگرد ،  فتح بستان ، سرکوب غائله خلق عرب در خوزستان ، سرکوپ ضد انقلاب خودفروش کرد در خودمختاری کردستان ایران، سرکوب منافقین کوردل وملهد وخودفروش پست در شهرستانهایی که آن گروهک فعالیت می کردند ، سرکوب اشرار و قاچاقچی در مناطق مرزی شمال شرق و شمال غربی ایران

۲- خاطره من وشهید حشمت اله قلی در عملیات سرتک دریندیخان عراق سال ۶۴ ( دهها خاطره تکان دهنده )

خاطره من وشهید حشمت اله قلی درآموزشهای قبل از عملیات سرتک در ارتفاعات حومه روستای شیخ صله.

– خاطره من وشهید حشمت اله قلی درحرکت برای عملیات ایزایی سرتک .

– خاطره من وشهید حشمت اله قلی  در کمپرسیهای انتقال نیرو وزمانی که هوا بسیار سرد وبرفی بود ومن با زیر بقل شهید حشمت اله قلی خودم را گرم می کردم.

– خاطره من وشهید حشمت اله قلی زمانی که در میدان مین گرفتار شده بودیم.

– خاطره من وشهید حشمت اله قلی  رمانی که شهید قلی با شلیک آرپی جی تیربار دشمن را منهدم کرد.

– خاطره من وشهید حشمت اله قلی زمانی که یکی از مجروحان گردان محبین را به عقب می آوردیم ودر راه عقب شهید شد.

– خاطره من وشهید حشمت اله قلی در آوردن اسرای عراقی به خط پدافندی ایران.

 خاطره من وشهید حشمت اله قلی  زمانی که در حال حرکت نماز صبح را بجا آوردیم.

۳- دهها خاطره من وشهید حشمت اله قلی درعملیات والفجر ۹

   –  خاطره غسل شهادت شهید حشمت اله قلی در منطقه یوسیله پیت بیست لیتری در هوای بسیار سرد منطقه

   – خاطره شب قبل از عملیات در زیر پلاستیک سنگری زیر برف وهوای بسیار سرد منطقه

   – خاطره من وشهید حشمت اله قلی در ارتفاعات مشرف بر کاتو استان سلیمانیه

   – خاطره عقب روی بسیار بسیار سخت و ناراحت کننده از ارتفاع مشرف بر کاتو به سمت ارتفاع ناصر یک ودو

   – خاطره خوابی که در دنیا بی نظیر بود.

   – خاطره خمپاره ۶۰ منور من وشهید حشمت اله قلی

   – وچند خاطره دیگر

۴- خاطره من وشهید حشمت اله قلی در تک والفجر ۹

۵- خاطره رؤیای صادقانه شهید حشمت اله قلی قبل از شهادتش که تنها برای من بیان داشت

۶- یک شب قبل از شهادت شهید حشمت اله قلی چه گذشت!!!

برگ های زرین شهید حشمت قلی

عملیات ایزایی تک دربندی خان عراق

درباره ی محمدحسن ظهراب بیگی

همچنین ببینید

شهید منوچهر نوابی

 فرزند : سلطان حسین تاریخ شهادت : ۱۳۶۷/۰۳/۲۷ محل شهادت : استان سلیمانیه عراق ارتفاعات ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

پیام برای مدیر سایت
لطفا برای ارسال کلیک فرمایید