خانه / دسته‌بندی نشده / شهید عباس حیدری حسنوند

شهید عباس حیدری حسنوند

قاب شهید عباس حیدری حسنوند
قاب شهید عباس حیدری حسنوند

 فرزند  :دوشنبه

تاریخ شهادت  :   ۱۳۶۱/۲/۲۰

محل شهادت  : عملیات بیت المقدس خرمشهر

محل دفن  : بهشت رضای شهرستان خرم آباد

سایت یاد امام و شهدا و رزمندگان استان لرستان ، بانک اطلاعاتی جدیدی را برای معرفی این شهید والامقام بازنموده، لذا ازکسانی که از وی  خاطره دارند، تقاضا می شود،تصاویر و مطالب خود را در سایت قرارداده تا با نام خودشان منتشرگردد. باتشکر، مدیرسایت


شهید عباس حیدری حسنوند در سوم فروردین سال ۱۳۲۰ روزتاسوعا در خانواده ای مذهبی در نیاز آباد شهرستان الشتر به دنیا آمد. پدرش دوشنبه و مادرش مهربانو نام داشت. خواندن و نوشتن نمی دانست. کارگر بود. ازدواج کرد و صاحب چهار پسر و دو دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. نوزدهم اردیبهشت ۱۳۶۱، در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزارش در آرامگاه خضر شهرستان خرم آباد واقع است.

خلاصه زندگی نامه شهید:

ایشان در شهرستان خرم آباد و در محله اسد آبادی ( کوروش سابق) سکنی گزید . در زمانی که در روستا زندگی می کرد فصل خشکسالی بود، و زمین های کشاورزی آب کافی برای محصولات کشاورزی نداشتند. همزمان با به دنیا آمدن این شهید، خداوند قادر متعال باران فروانی را به مردم ارزانی می بخشد و محصولات کشاورزی تشنه را سیر آب می سازد . در اون ایام ولادت ایشان که دهه اول ماه محرم بود بخاطر تولدش در روز تاسوعا، نامش را عباس می گزارند.

وی فردی خیّر ومهربان بود،با اینکه آهی در بساط نداشت ،پولی که از دسترنج کارگری بدست می آورد به فقیران و یتیمان می بخشید. او مانند مولایش امیر المومنین علی (ع) وظیفه خود می دانست که فقرا و یتیمان همشهری خود را از درامد ناچیز خود بهرمند سازد که این کار شهید موجب می شد گاها دست خالی به خانه برگردد .

عنایت در خواب و شفای کمر درد
صداقت و سخت کوشی ایشان در شغل کارگری موجب شده بود که از ناحیه کمر آسیب شدید ببیند و به عارضه کمر درد مزمن مبتلا شود. تقریبا دو ماهی بود که درد کمر او را زمین گیر کرده بود و دیگر قادر به راه رفتن نبود. هرچه داروی مسکن استفاده می کرد بی اثر بود،تا اینکه یه شب خواب می بیند که فرشته ای با بال های بلند که نوک هم داشته نزد او می آید و بانوک به کمر آن شهید می زند و میگوید بلند شو خداوند متعال شما را شفا بخشیده است . همان شب ایشان از خواب بیدار می شود ومی بیند دیگر هیچ درد و عارضه ای از ناحیه کمر ندارد!.

فرشته نجات شهید حیدری
فرشته نجات شهید حیدری

فرشته نجات


شهید عباس حیدری بیشتر اوقات فراغتش را نقاشی می کشید . به خاطر عنایتی که از خواب به وی شده بود تصمیم گرفت خواب خود را نقاشی کرده و تصویر آنرا به علاقه مندان معتقد نشان دهد.

پرهیز شدیداستفاده از مال یتیم
در یکی از روزهای زمستان همسر شهید مشغول خوردن مقداری لبنیات بود که شهید فوق الذکر وارد خانه می شود و بعد از سلام و احوال پرسی می پر سد: این لبنیات را کی خریده ای؟ همسر شهید جواب میدهد نخریده ایم و مال فلانی است. ایشان وقتی می فهمد که مال خانواده یتیم است خیلی ناراحت می شود،و می گوید :چرا قبول کردی؟! که در جواب همسر شهید میگوید: ناراحت نباش من هم در عوض چیزهای دیگری برایشان میبرم. در این هنگام شهید از همسرش می خواهد تا اینکه موضوع بفراموشی سپرده نشده ،هرچه سریعتر این وظیفه را انجام دهد !.

توجه ویژه به انجام صله رحم
یکی دیگر از صفات برجسته شهید این بود که خیلی به صله ارحام اهمیت میداد و از همه ی اقوام سر کشی با محبتی رو بعمل می آورد. یک روز به خانه برادر زاده اش می رود و می بیند برادر زاده اش برای فراهم کردن آب به خانه همسایه ها رفته و شوهرش نیز از سر کار برنگشته است . شهید حیدری بخاطر ایمان واخلاص و غیرت اللهی که داشت و نمی خواست برادر زاده اش برای تهیه آب به خانه نامحرمان برود ، ناراحت شده و تصمیم می گیرد برای رفع مشکل بی آبی آنها، خود شخصا دست بکار م شود و چاهی را در حیاط خانه آنها حفر کند . این فداکاری او به چندین روز می انجامد تا بلاخره مشکل بی آبی برادر زاده خود را برطرف می سازد. با وجود اینکه سالهای زیادی از آن زمان میگذرد؛ و بافت شهری از وجود لوله کشی آب مشروب است، هنوز برادر زاده آن شهید یادگار عموی خویش را با دل وجان حفظ کرده و دلش راضی نشده که آن چاه را خراب کند؛ و آن چاه همچنان پا بر جا است!.

بوی عطر بهشتی که به شهادت ختم شد
یک دیگر از خاطرات به یاد ماندی و ماندگار اون شهید بوی عطر آن شهید است. در اواخر سال
۱۳۶۰ بود که وقتی شهید عباس حیدری از جلسات قرآن و دعا برمی گشت بوی عطر خاصی از وی به مشام می رسید!. او خیلی معطربود. این بوی خوش را همه ی اطرافیان حس می کردند! . همسر شهید هما برتنی میگوید: من در طول مدت زندگی مشترکمان چنین بوی عطرخوشی را از او حس نکرده بودم .یک روز شهید به اتفاق پسر دایی همسرش بنام حسن محمودیان به سر کار می روند. پسر دایی از وی می پرسد چه عطر خوش بویی استفاده کرده ای ! یه کمی هم به ما بده تا خوش بو شویم ؟!. در این هنگام شهید میگوید من هیچ عطری را استعمال نکرده ام. تا اینکه موقع برگشت به خانه و زمانی که سوار تاکسی می شوند، راننده تاکسی نیز از شهید می پرسد آقا چه عطر خوبی زدی!. نمیشه اسمش رو به ما بگی تا استفاده کنیم؟!. با لبخندی ملیحانه جو داخل تاکسی رو عوض می کند تا به مقصد می رسند. در این بین پسر دایی کنجکاو شده و با اصرار از شهید می خواهد که موضوع بوی خوش عطر را بازگو نماید؛ چرا که در صداقت او هیچ شکی به دل راه نمی داد و به دلش افتاده بود که این بوی خوش او ریشه در عوالم دیگر دارد. او به گفته شهید اعتماد داشت که وی هیچ عطری استعمال نکرده و زیرکانه می خواست علتش را از خود شهید جویا شود. تا اینکه پس از اصرار ملتمسانه پسر دایی ، شهید میگوید: راستش را بخواهی این بوی خوش مربوط به یک رؤیای صادقانه است. وی گفت در خواب دیدم دو زن زیبا رو دارن به من نزدیک می شوند!. چون اونها رو نا محرم می دانستم ، فوراً به اونها گفتم به من نزدیک نشوید شما نا محرم هستید!. آنها گفتند: ما آمده ایم به تو بشارت دهیم که تو به زودی شهید خواهی شد و به ما ملحق میشوی ! . در این لحظه مقداری گلاب به روی من ریختند و دور شدند!.
سر انجام ایشان به فرمان امام خمینی رضوان الله تعالی علیه به عضویت بسیج لرستان پیوستند و در تاریخ
۶۱/۲/۸ اردیبهشت در گردان امان جعفر صادق (ع) تیپ ۲۱بدرخرمشهر در عملیات بزرگ بیت المقدس شرکت نمود و بالاخره در ۱۵ اردیبهشت ماه بود که به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و در روز ۶۱/۲/۲۲ پیکرش را به خاک سپردند. ارسال مطالب مجتبی حیدری

نقاشی شهید حیدری
نقاشی شهید حیدری

نقاشی شهید عباس حیدری


ارسال مطالب مجتبی حیدری

وصیت نامه شهید عباس حیدری حسنوند
بنام خدای که انسان را از خاک آفرید و آن را اشرف مخلوقاتش قرار داد و به او شعور و فهم داد وبه بلند ترین مقامات رسانید و بهترین تعالیم دنیوی را در اختیار ش قرار داد و سر انجام او را باز به خاک بر گردانید و دنیای غیر از این دنیای فانی برای او در نظر گرفته است که به سزای هر عمل نیک و بد او پاداش قرار داده است و این انسان که خداوند او را نه بخاطر خودش بلکه بخاطر اینکه انسان را دوست دارد او را آزاد گذاشته تا نیک و بد را از هم تشخیص داده و راه صحیح و درست که انبیاء و اولیا سفارش کرده در مصدر آن قرار گرفته است از صدر بوجود آمدن انسان تاکنون و حتی آینده راپیروی کنند تا بهشت جاودان نصیبشان گردد و اما پیام من به ملت دلیر و شجاع و از جان گذشته ایران این است که این اوقات مهم و تاریخی را از دست ندهند،ودوست دار من آنکسی است که بر مزارم دعا بخواند و طلب آمرزش بخواهد و باز قبر مرا بسیار ساده بسازید و ای کاش اینجا
می بودیدومی دیدید ایثار و از جان گذشتگی لشکریان اسلام را زنده باد امام خمینی پاینده باد اسلام و بر قرار باد پرچم سبزوسفید وقرمز رنگ لا اله الا الله وصیت نامه عباس حیدری حسنوند فرزند دوشنبه عضو بسیج خرم اباد لرستان اعزام به تاریخ
۶۱/۲/۸ گردان امام جعفر صادق (ع) تیپ ۲۲ بدر خرمشهر

برگ های زرین شهید: ارسال تصاویر   مجتبی حیدری حسنوند

درباره ی محمدحسن ظهراب بیگی

همچنین ببینید

شهید منوچهر نوابی

 فرزند : سلطان حسین تاریخ شهادت : ۱۳۶۷/۰۳/۲۷ محل شهادت : استان سلیمانیه عراق ارتفاعات ...

۱۴ دیدگاه

  1. مجتبی حیدری حسنوند

    دست نوشته های از شهید
    در زمان کودکی مادرم یک کاسه آش به من داد تا آن را برای چوپانمان که مشغول چرانیدن گوسفندان بود ببرم در بین راه مقداری از آش اطراف کاسه و روی دستم ریخت خواستم آنرابخورم اما ترسیدم وگفتم این سهم چوپان است وخوردن آن توسط من گناه است
    ماندن رو ی قسم در کودکی
    روزی با پسر دایی هایم هم قسم شدیم که از صبح تا عصر آب ننوشیم ،قدری از روز گذشته بود پسر دایی هایم قسم خود را شکستند وآب نوشیدند ولی من از ترس قسمی که خورده بودم تاعصر آب ننوشیدم
    تمسخر به شهید وسعه صدر شهید
    شهید نقل میکند که روزی از کوچه ای رد میشدم که چشمم به چند جوان افتاد و در حالی که میخندیدند با لحن تمسخر آمیز به من گفتند شما با این ریش و محاسن از پل صراط رد می شوی ؟ به بهشت میروی یا جهنم ؟شهید با ملایمت به آنها پاسخ میدهد انشاء الله که از اهل باشم -اگر عملم درست باشد به بهشت میروم واگر گناهکار باشم به جهنم میروم ،جوانها وقتی حسن خلق شهید را میبیند از کار خود پشیمان میشوند واز وی پوزش میطلبند ومیگویند ما به هرکس این حرف را زده ایم با ما درگیر شده ،ولی شما جواب ما را به آرامی دادید معلوم است که مومن واقعی هستید

    • خیلی خوب بود عالللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

  2. مجتبی حیدری حسنوند

    باسلام خدمت برادر بزرگوارم یادآور میشوم که دست نوشه های شهید در قسمت حفظ اسناد(پژوهش) بنیاد شهید در تهران میباشد که مابقی خاطرات در آن نوشته شده که به ان دسترسی نداریم

    • محمدحسن ظهراب بیگی

      با سلام مجدد. انشاالله اگه فرصت شد و خداوند عنایتی فرمود ، تلاش گردد تا مابقی اطلاعات در بانک اطلاعاتی شهید ثبت و منتشر گردد

  3. مجتبی حیدری حسنوند

    باسلام پدرم هرچند دارای مدرک تحصیلی نبود ولی باعلاقه وتلاشی که داشت خیلی زودخواندن قرآن وکتب دینی را در حد عالی آموخت به طوری که به ایشان لقب شیخ داده اند هرشب به تلاوت قرآن مشغول بودوهمچنین دعای کمیل را شب های جمعه
    میخوا ندهنوز صدای ضبط شده ی دعای کمیل ایشان در دسترس میباشد وکتبی که مطالعه مینمودمانند نهج البلاغه ،دایرهالمعارف و مفاتیح الجنان که هنوز کتب شخصی ایشان موجود میباشد

  4. مجتبی حیدری حسنوند

    درسال ۱۳۶۰ در یکی از روز های گرم تابستان مادرم در حال خیاطی بود و پدرم در اتاقی دیگر مشغول تلاوت قرآن بود که زن همسایه در زد و من رفتم در را برایش باز کردم زن همسایه به من گفت مادرت خانه است و من جواب دادم بله سپس زن همسایه در حالی که یک پارچه دردست داشت پیش مادرم آمد و بعد از سلام و احوال پرسی مادرم شروع به خیاطی و صحبت بازن همسایه شد وبعد از مدتی مادرم مرا صدا زد وگفت برو از پدرت پول بگیر و چند تا نان بخر من هم بلافاصله پیش پدرم رفتم وپدرم را چند بار صدا زدم .بابا .بابا . اماپدرم همچنان به تلاوت قرآن ادامه داد .گویا اصلا صدای مرا نمی نشید .خیلی نزدیک
    شدم و باز پدرم را صدا زدم اما به من توجه نکرد .ولی بعد از چندبار صدا زدن دیدم پدرم از تلاوت قرآن دست کشید و به من تبسمی کرد وگفتم بابا چند بار صدایت زدم ولی متوجه نشدی . دیدم با کمال تعجب دو پنبه سفید را از گوش خود بیرون آورد . گفتم با با چرا این پنبه هارادر گوشت فرو کردی خدای نکرده گوشت درد میگیرد خندید و گفت نه پسرم . زن همسایه به خانه ما آمده است . ونامحرم است نمی خواهم صدای نامحرم را بشنوم .راوی علی حیدری حسنوند

  5. مجتبی حیدری حسنوند

    شهر تاریکی که شهید در خواب میبیند:

    شهید عباس حیدری حسنوند تعریف میکند که درخواب دیدم به شهر تاریکی وارد شدم ووقتی که از کوچه های آن شهر عبور میکنم همه جا روشن می شد،تعجب کردم واز مردم آنجا پرسیدم که چرا من جلوتر می آیم همه جا روشن می شود گفتند که از قدم مبارک شما میباشد که به اینجا آمده اید روشن شده است .
    راوی علی حیدری حسنوند_فرزند شهید

  6. مجتبی حیدری حسنوند

    باسلام خدمت برادر بزرگوار آقای ظهراب بیگی هنوز مابقی اطلاعات شهید عباس حیدری حسنونددر بانک اطلاعات شهید ثبت نشده امید است که نسبت به ثبت اطلاعات اقدام شود .
    اجر شما با شهدا ،از زحمات شما برای ثبت خاطرات و زنده نگهداشتن یاد شهدا بسیار ممنون وقدر دانیم من الله توفیق

    • محمدحسن ظهراب بیگی

      با سلام محضر شما برادر عزیزم آقا مجتبی. لطف بفرمایید بیشتر ما را راهنمایی بفرمایید که از کدام منایع باید به بانک اطلاعاتی شهید اضافه نمایم؟. و کدام مطلب از قلم افتاده است. با تشکر مدیر سایت

  7. مجتبی حیدری حسنوند

    باسلام خدمت برادر بزرگوارم چند دیدگاه بالا روکه نوشتم اگه میتونید به بانک اطلاعات اضافه کنید یکی درمورد دست نوشته شهید و خواب شهید وخاطرات روز گرم تابستان
    بسیار ممنونم اطلاعات شهیدان رو نشر میدهید اجرتون باشهدا

    • محمدحسن ظهراب بیگی

      با سلام و دعای خیر محضر شما سرور گرامی و نورچشمی عزیز و بزرگوارم که با قدم مبارکتان سایت یاد امام وشهدا را گل باران فرمود و مشوق ما در امر انتشار معارف و اطلاعات شهدا هستید. جهت اطلاع شما به عرض مبارک میرساند ضمن اینکه آمادگی صد در صد داریم بانک اطلاعاتی این شهید والامقام را تصحیح و بروز نماییم، خاطرنشان می سازد این اطلاعات اولیه ای که در مورد شهدای لرستان منتشر می گردد ، با تلاش و جدیت فراوان از منابع غیر رسمی تهیه شده و برای تکمیل آن ثانیه شماری می نماییم. ان شاءالله جهت انتشار بهتر اطلاعات شهدایی که شما می توانید همچنان ما را یاری فرمایید، تقاضامندیم در زیر همان بانک اطلاعاتی مربوط به شهید در قسمت ارسال دیدگاه و ارسال فایل ، اقدام به ارسال عکس و اطلاعات موثق و برگ های زرین (عکس) و خاطرات و مطالب مرتبط با شهید مورد نظر خود بفرمایید.

  8. مجتبی حیدری حسنوند

    خاطره ای از شهید
    در کودکی از پدرم درباره ی تسبیح ذکر موجودات از پدرم سوال کردم پدرم گفت که همه ی موجودات تسبیح خداوند یکتا را میکنند به یک ماجرای جالب ومعنوی اشاره کرد وپدرم گفت یک روز که غرق تفکر در آیات الهی بودم به دو کوه نگاه کردم ناگاه پرده حجاب ازچشمانم کنار زده شد ودیدم که دو کوه به لرزش درآمدند وتکان خوردند وذکر خدا را میکردنند سبحان الله رب العرش الکریم شکراً حمدالله وعبودیتاً ورقا
    راوی علی حیدری حسنوند

    • محمدحسن ظهراب بیگی

      با سلام و دعای خیر محضر شما سرور گرامی و نورچشمی عزیز و بزرگوارم که با قدم مبارکتان سایت یاد امام وشهدا را گل باران فرمود. از اینکه ما و علاقه مندان به معارف شهدا را از معرفت عمیق آن شهید عرفانی مستحفیض فرمودید، سپاسگزاری می نماییم. مدیر سایت

      • محمدحسن ظهراب بیگی

        با سلام و دعای خیر محضر شما سرور گرامی و نورچشمی عزیز و بزرگوارم که با قدم مبارکتان سایت یاد امام وشهدا را گل باران فرمود. جهت اطلاع شما به عرض مبارک میرساند ضمن اینکه آمادگی صد در صد داریم بانک اطلاعاتی این شهید والامقام را تصحیح و بروز نماییم، خاطرنشان می سازد این اطلاعات اولیه ای که در مورد شهدای لرستان منتشر می گردد ، با تلاش و جدیت فراوان از منابع غیر رسمی تهیه شده و برای تکمیل آن ثانیه شماری می نماییم. ان شاءالله جهت انتشار بهتر اطلاعات شهدایی که شما می توانید ما را یاری فرمایید، تقاضامندیم در زیر همان بانک اطلاعاتی مربوط به شهید در قسمت ارسال دیدگاه و ارسال فایل ، اقدام به ارسال عکس و اطلاعات موثق (سوابقی که در زمان شهادت آن عزیزان ملکوتی) و برگ های زرین (عکس) و خاطرات و مطالب مرتبط با شهید مورد نظر خود بفرمایید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

پیام برای مدیر سایت
لطفا برای ارسال کلیک فرمایید