یاد امام وشهدا ویژه شهدا و رزمندگان لرستانی
نوشته های مرتبط
فرزند :
تاریخ شهادت :
محل شهادت : سوریه حلب
محل دفن : گلزار شهدای شهرستان خرم آباد
سایت یاد امام و شهدا و رزمندگان استان لرستان ، بانک اطلاعاتی جدیدی را برای معرفی این شهید والامقام بازنموده، لذا ازکسانی که از وی خاطره دارند، تقاضا می شود،تصاویر و مطالب خود را در سایت قرارداده تا با نام خودشان منتشرگردد. باتشکر، مدیرسایت
خاطرات رزمندگان اسلام و مدافعان حرم از شهید رضا رستمی مقدم:
در یک غروب بارانی بهاری در شهر زیتان در جنوب حلب که پل شهر بر اثر سیل تخریب شده بود ما منتظر رسبدن ادوات مهندسی بودیم که دیدیم از طرف جاده شهر خلصه، چند نفر پباده دارن میان. نزدیکتر که شدند چهره دو نفرشون آشنا بود. یکی شهیدرستمی بود و دیگری سیدبزرگوارشاهرخی. حدود بیست روز بود که برادران اردشیرقاسمی و سیدمجیدطاهری و بقیه برگشته بودندو من چون تمدید کرده بودم این مدت بدون همشهری تنها بودم. وقتی این دو عزیز رو دبدم خیلی خوشحال شدم….
شهیدرستمی در دوهفته اولی که وارد منطقه شد مسئولبت قبول نکرد.
قبل از اومدن شهید رستمی و بقیه دوستان که جدیدا وارد منطقه شدند، برادران ارتشی خودمون داخل منطقه بودند
قراربود شهید رستمی به عنوان فرمانده گردان جای یکی از این عزیزان ارتشی رو که واقعا زحمت زبادی کشیدند رو بگیره.
ولی شهید رستمی قبول نکرد و به عنوان یک مشاور در کنار این ارتشی ایستاد . قبل از اومدن شهید رستمی و بقیه دوستان که جدیدا وارد منطقه شدند، برادران ارتشی خودمون داخل منطقه بودند
ایشون گفت من باید به این جوانها کمک کنم تا رشد کنند و خودشون رو پبدا کنند.اون افسر ارتشی یک سروان بود و نصف سن شهید رستمی بود. ولی شهید رستمی با اون هیبت و محاسن زیبا، بدون هیچگونه غروری دوهفته داوطلبانه در کنار او ایستاد و به او کمک کرد.
بنده چندبار از ایشون درخواست کردم که بیاید و به ما کمک کند. ولی ایشون گفت میترسم دراثر همشهری بودنمون، نتونم خوب وظایم رو انجام بدم.
ایشون گفت من باید به این جوانها کمک کنم تا رشد کنند و خودشون رو پبدا کنند
وقتی یگان ولی عصر خوزستان به شهر خلصه در جنوب حلب اومد ایشون رو به عنوان فرمانده گردان انتخاب کردند
ایشون وقتی به عنوان فرمانده گردان شروع بکار کردند ارتباطش با نیروهای فاطمی مثل یک دوست چندساله بود. درجلسات توجیهی عملیاتی، بسیار فعال حضور پبدا میکرد و بخوبی بحث میکرد و سوالات خوبی مطرح میکرد. بنده بعدازسه ماه حضور در جنوب حلب، به عملیات قرارگاه نصر۲ در شمال حلب رفتم و چون اونجا هم همشهری نداشتم نامه درخواست شهید رستمی و برادرقدمعلی حسنوند رو که در تیپ فاطمیون باهم بودبم رو فرستادم به یگان ولی عصر. ولی عملبات یگان ولی عصر با انتفال شهیدرستمی مواففت نکرد واظهار کردند که ما به ایشون نیاز داریم. برادر قدمعلی حسنوند قراربود بیاد کمکون در عملبات شمال حلب که متاسفانه دست ایشون ترکش خورد و ناچارشد برگردد. هرچندازنظر مسافت با شهید رستمی فاصله داشتیم ولی مرتب در ارتباط باهم بودبم.
با شهید رستمی قرارگذاشتیم که ماموریت رو تمدبد کنیم هردو تمدید کردیم بنده برای دومبن بار بود که تمدید میکردم یعنی وارد پنجمین ماه حضور در منطقه شدم
پسرعموی ایشون وارد منطقه شده بود وبنده با چندتا از همکارانمون در شمال حلب برای سرکشی ودیدار مجدد با ایشون به جنوب حلب رفتیم
وقتی به شهرخلصه رسیدیم و سراغ ایشون رو گرفتیم در جلسه ای مشغول توجیه نیروهای خودش بود. وقتی مارو دید میخواست بلند بشه وبیاد بیرون که ما اشاره کردیم که جلسه رو تموم کن بعد در خدمتیم که ایشون جلسه رو ادامه داد. جلسه اش که تموم شد باهم رفتیم خط خان طومان و قلعه جی و برنه رو بازدید کردیم
درابن مدت پسرعموی گرامیش هم با مابود. وقتی سرکشی به خطوط تمام شد قصد خداحافظی رو داشتیم که به زور ما رو برای ناهار در مقر خودش نگه داشت
بعدازنماز و ناهارچندتاعکس جمعی گرفتیم. واین آخرین دیدارما با شهید رستمی بود. راوی برادر رزمنده مدافع حرم حسین پور
لینک کانال گردان همیشه پیروز انبیاء : https://t.me/joinchat/BsIafT_3j4sm6yUYPxFkHw
زبان حال : من یک سپاهی ام
سلام
دوستانی که همرزم شهید رستمی بودند تعریف میکردند از خصلت های شهید اول نماز اول وقت دوم احترام ویژه به والدین و مهمانوازی ولو در سوریه که به شوخی خدمت آنها عرض کردم ایل پاپی همشون مهمانواز هستند
برگ های زرین شهید رضا رستمی مقدم
سلام سال شهادت رو اشتباه نوشتید. لطفا اصلاح کنید