خانه / دسته‌بندی نشده / شهید مجید بیرانوند

شهید مجید بیرانوند

شهید مجید بیرانوند
شهید مجید بیرانوند

 فرزند  : علی جان

تاریخ شهادت  :   ۱۳۷۸/۰۲/۱۳

محل شهادت  : سیزیک میناب

محل دفن  : گلزار شهدای شهرستان خرم آباد

سایت یاد امام وشهدا و رزمندگان استان لرستان ، بانک اطلاعاتی جدیدی را برای معرفی این شهید والامقام بازنموده، لذا ازکسانی که از وی  خاطره دارند، تقاضا می شود،تصاویر ومطالب خود را در سایت قرارداده تا با نام خودشان منتشرگردد. باتشکر، مدیرسایت: یکم فروردین ۱۳۵۰، در روستای چغلوندی از توابع شهرستان خرم آباد به دنیا آمد. پدرش علی جان، کشاورز بود و مادرش شاه خانم نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. درجه دار نیروی انتظامی بود. ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. سیزدهم اردیبهشت ۱۳۷۸، در منطقه سیزیک میناب هنگام درگیری با اشرار بر اثر اصابت گلوله به سینه، شهید شد. مزار او در بهشت رضای شهرستان زادگاهش واقع است.

درباره ی محمدحسن ظهراب بیگی

همچنین ببینید

شهید منوچهر نوابی

 فرزند : سلطان حسین تاریخ شهادت : ۱۳۶۷/۰۳/۲۷ محل شهادت : استان سلیمانیه عراق ارتفاعات ...

۲ دیدگاه

  1. شهید مجید بیرانوند علاوه بر ویژگیهای اخلاقی که همچون دیگر شهدای عزیز داشتند مداح اهل بیت بودند در استان هرمزگان اقدام به تاسیس هیات عزاداری لرهای مقیم میناب نمود ند همچنین قاری ممتاز قران کریم بودند باتشکر از سایت شما جهت دریافت عکس شهید از بنده که برادر ایشان هستم با این شماره تماس بگیرید لطفا……….. محمدبیرانوند

  2. امشب پدرم داشت تجدید خاطره میکرد و گفت یک روز به کمین رفتیم برای اولین بار گفت که رفتیم و نمی‌دونستم که فقط جیره نظام رو بهت میدن و میوه و چای و بسیاری از مواد غذایی رو باید خودت ببری کمین گفت ما رو بردن رسوندن پیاده شدیم سه نفر لک بودیم ، گفت همینطور وایساده بودیم و مشهدیا سفره خودشون رو انداخته بودند پدرم از اون دو رفیق و هم خدمتش بزرگ تر بوده و گفت من رو بزرگ خودشون رو میدونستن گفت گفتم که اگر تعارف کردن میریم اگر هم نکردن زیر بار منت این ها نمی‌ریم ها گفت اون ها هم گفتن باشه گفت هیچ تعارف نکردن گفت یک ساعتی گذشت که یک تویوتا اومد و فرمانده گردان پیاده شد گفت به سمت ما اومد و پرسید اهل کجایید گفت تا گفتیم لرستان گفت لرستان مردن مثل مشهدی ها بی وجود نیستن جلوی چشم مشهدیا گفت که اون ها هم جرعت نداشتن چیزی بگن ، گفت که رفت یک سفره زیر یک سایه دخت انداخت و جیره خودش رو آورد و مارو یه جورایی دعوت کرد ، گفت گذشت و پرسیدم چرا انقدر هوای لرستانی هارو داری گفت جواب داد زمانی که توی ستون اصلی بودم اشرار حمله کردند و یه آرپی‌جی جلوی پایم زدن و از یک دره سه متری سقوط کردم گفت تیم تامین که مشهدی بودن فرار کردن حتی رفیق صمیمی من فرار کرد ، منتظر بودم که به بالای سرم بیان و تیر خلاص رو بهم بزنن که یهو سر کله گردان ۷نفره مجید بیرانوند پیدا شد و منو نجات داد ، ایشون بر اثر اثابت ار پی جی پاشون قطع میشه و از شدت درد بیهوش میشه ، گفت شروع کرد به گریه گفت پرسیدیم چرا گریه می‌کنی. گفت شروع کرد به خاطره شهادت که یک سرباز تهرانی براش تعریف کرده بود ، مجید بیرانوند به تیم ۷نفره مشهور بودند چون هفت نفر اصلی توی تیم بوده که همشون. لر و لک بودن ، و حالا بعضی وقت ها اشخاص دیگری نیز بوده اند ولی به ۷نفر معروف بودند ، گروه هفت نفره همیشه تامین پست میدادند اینبار میان و ستون اصلی پست میدن و دو گروه تامین داشتند که مشهدی ها تشکیلش میدادند گفت اشرار حمله می‌کنه و تامین ها فرار میکنند و مجید بیرانوند و گروهش محاصره میشن سرباز تهرانی تعریف کرده بود که من زخمی شدم من رو بغل کرد و برد توی یک شکاف گذاشت و با خار روی من رو پوشوند و گفت بچه ها به سراغت میان همینجا بمون بچه های گردان منظورش بوده بود نه بی غیرت های تامین سرباز گفت بیرانوند و تیمش تا فشنگ آخر جنگیدن و اشرار میخواستن زنده دستگیرش کنن خودش و تیمش رو و زمانی که نزدیک شدن بیرانوند با یک سنگ زد توی کله سر دسته اشرار و سر دسته رو کشت و لرها جنگ با برد و کچک رو شروع کردن و اشرار از ترس این فرشته های بی بال رو به مقام شهادت رساندند و میرسیم به جای غم انگیز خاطره گفت بعدش اشرار اومدن سمبه کلاش رو داغ کردن و به گوش این ۷فرشته فرو کردن به طوری که از اون گوش زد بیرون .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

پیام برای مدیر سایت
لطفا برای ارسال کلیک فرمایید