خانه / دسته‌بندی نشده / شهید ذبیح الله کریمی

شهید ذبیح الله کریمی

شهید ذبیح الله کریمی
شهید ذبیح الله کریمی

فرزند  :  محمدنبی

تاریخ شهادت  :  ۱۳۶۳/۰۹/۲۷

محل شهادت  :  منطقه پدافندی زبیدات عراق

محل دفن  :  گلزار شهدای شهرستان  الیگودرز

سایت یاد امام و شهدا و رزمندگان استان لرستان ، بانک اطلاعاتی جدیدی را برای معرفی این شهید والامقام بازنموده، لذا ازکسانی که از وی  خاطره دارند، تقاضا می شود،تصاویر و مطالب خود را در سایت قرارداده تا با نام خودشان منتشرگردد. باتشکر، مدیرسایت

دوم اردیبهشت ۱۳۴۴، در روستای گندمینه از توابع شهرستان الیگودرز به دنیا آمد. پدرش محمدنبی، کشاورز بود و مادرش خدیجه نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست‌ و ‌هفتم آذر۱۳۶۳، در زبیدات عراق بر اثر اصابت ترکش به گلو، شهید شد. پیکر او را در زادگاهش به خاک سپردند.

درباره ی محمدحسن ظهراب بیگی

همچنین ببینید

شهید منوچهر نوابی

 فرزند : سلطان حسین تاریخ شهادت : ۱۳۶۷/۰۳/۲۷ محل شهادت : استان سلیمانیه عراق ارتفاعات ...

۴ دیدگاه

  1. قربانعلی پارسا

    اینجانب قربانعلی پارسا، یکی از همسنگریهای شهید ذبیح‌الله کریمی، خاطره‌ای از این شهید عزیز دارم که برای شما تعریف می‌کنم:
    من و “بهمن حق‌دوست” و “جهان بخشی” و “منصور قاسمی” و “ذبیح‌الله کریمی” در یک سنگر بودیم. سربازانی که در جبهه بودند، معمولاً هر سی یا چهل روز، ده روز به مرخصی می‌رفتند. یک روز، منشی گروهان آمد و برگ مرخصی بچه‌ها را به آنها داد. اسم ذبیح‌الله هم جزو آنها بود. بچه‌ها خیلی خوشحال بودند که می‌توانستند به دیدن خانواده‌هایشان بروند. بعدازظهر همان روز، همه مشغول بازی بودیم. یک استواری داشتیم به نام استوار جمشیدی که همه ما خیلی از ایشان حساب می‌بردیم. داشتیم بازی می‌کردیم که استوار جمشیدی سر رسید. ما هم از ترس فرار کردیم. استوار آمد و به من گفت چه کار می کردید؟ گفتم کوشک بازی می‌کردیم. پرسید پس چرا بچه‌ها رفتند؟ گفتم که از شما ترسیدند. گفت همۀ بچه‌ها را صدا کن وبگو بیایند. همۀ سربازان را صدا زدیم واستوار گفت: بچه‌ها، باز هم بازی کنید. استوار هم با ما هم بازی شد و کوشک بازی کرد. کوشک بازی اینطوری است که یک نفر می‌خوابد و بقیه از روی او می‌پرند. استوار جمشیدی هم خوابید و سربازان از روی ایشان پریدند. آن روز به همۀ ما خیلی خوش گذشت، مخصوصاً از این که از روی استوار جمشیدی هم پریده بودیم.
    بعد از بازی، همۀ سربازان و استوار نشسته بودیم وحرف می‌زدیم. چند ساعتی گذشت استوار جمشیدی رو به ذبیح‌الله کرد و گفت یک کاری پیش آمده است، شما فردا به مرخصی نرو. ذبیح‌الله خیلی نارحت شد. بچه‌هایی که برگۀ مرخصی داشتند فردا صبح با ماشین آب‌وغذا، به شهر رفتند و ذبیح‌الله خیلی ناراحت بود که به مرخصی نمی‌رفت. ما در خط مقدم جبهه، خاکریز بزرگی داشتیم. شب ها از یک کانال داخل خاکریز، به سمت عراقی‌ها می رفتیم و قبل از این که هوا روشن شود به‌عقب بر می‌گشتیم. آن شب هم، من و ذبیح‌الله و بهمن و جهان بخشی و منصور، پشت خاکریز رفتیم وتا صبح نگهبانی دادیم و به سنگر برگشتیم. چند ساعتی خوابیدیم.
    من، بچۀ حسین‌آباد ازنا (شازند) هستم و چند تا از هم روستاییان ما در سنگرهای دیگر بودند. از خواب که بیدار شدیم من به ذبیح‌الله گفتم می‌خواهم پیش دوستانم بروم. کاری با من نداری؟ ذبیح‌الله دراز کشیده بود، ولی خواب نبود. گفت: پارسا، اگر دوستانت زیپ پوتین داشتند دوتا زیپ برای من بگیر. خداحافظی کردیم و رفتم. نهار را پیش دوستانم خوردم و ساعت پنج و ربع عصر بود که به سنگر خودمان برگشتم. داخل سنگر که شدم، ذبیح‌الله دراز کشیده بود. سلام‌علیک کردیم. ذبیح‌الله فوری پرسید: پارسا، برای من زیپ گرفتی؟ گفتم بله، و زیپ‌ها را به او دادم. گفت: پارسا، دست شما درد نکند، انشاالله که با هم شهید شویم.
    در حال صحبت کردن بودیم که گلوله‌ای به چندمتری سنگر ما خورد. من از سنگر بیرون آمدم تا ببینم گلوله به کجا خورده، که ناگهان گلولۀ دوم به سنگر ما اصابت کرد و من و بهمن که بیرون از سنگر بودیم ترکش کمتری خوردیم ولی ذبیح‌الله که داخل سنگر بود بشدت زخمی شد. آمبولانس آمد و من و ذبیح‌الله کریمی را به بهداری پشت خط بردند. زمانی که به بهداری رسیدیم من متوجه شدم که دوست و همسنگری عزیزم، ذبیح‌الله کریمی، شهید شده است.
    به‌این‌ترتیب بود که روح بلند ذبیح‌الله کریمی، در ساعت پنج وسی دقیقۀ روز ۲۶ آذرماه سال ۱۳۶۳، در منطقۀ زبیدات عراق، از پیکر پاکش جدا گردید و به مقام عالی شهادت نایل آمد.
    روحش شاد و یادش گرامی باد.

  2. سلام جناب کریمی خوشحال میشم باهاتون صحبت کنم
    ۰۹۱۹۱۴۰۵۰۲۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

پیام برای مدیر سایت
لطفا برای ارسال کلیک فرمایید