خانه / شهید محسن صادقی / خاطره ای با شهید محسن صادقی زمانی که در دبیرخانه سپاه خرم آباد بود. / خاطره ای با شهید محسن صادقی زمانی که در دبیرخانه سپاه خرم آباد بود.

خاطره ای با شهید محسن صادقی زمانی که در دبیرخانه سپاه خرم آباد بود.

ظهراب بیگی - ستاد سپاه ناحیه لرستان
ظهراب بیگی – ستاد سپاه ناحیه لرستان

خاطره ای با شهید محسن صادقی زمانی که در دبیرخانه سپاه خرم آباد بود.

خاطراتم با شهید محسن صادقی از آنجا شروع می شود که در خرداد سال ۱۳۶۱ به استخدام رسمی سپاه درامدم ؛ ودر شهریور همان سال به سپاه خرم اباد معرفی شدم.
اون موقع
۱۸ سال سن بیشتر نداشتم و قاعدتاً با همکاران همسنی خود بیشتر مراودت می داشتم تا برادرانی که کلی اختلاف سنی داشتیم. از این رو در همان سال به معاونت عملیات معرفی ودر دفتر عملیات سپاه شهرستان خرم آباد مشغول به خدمت شدم.
مسؤل وقت معاونت عملیات شهید نعمت سعیدی بود و در مأموریت منطقه عملیاتی جنوب بسر می برد. در غیاب ایشان برادر فتحعلی پاپی زاده رسیدگی به امورات را به عهده داشت. در اون موقع به خاطر وسعت مکان سپاه خرم آباد که در پادگان امام حسین علیه سلام و جنب قلعه فلک الافلاک بود ، کلیه معاونتهای این سپاه به فاصله کمی در کنار هم حضور داشتند. لذا شهید محسن صادقی که در اون زمان مسؤلیت دبیرخانه سپاه خرم آباد را داشت ، در جنب معاونت عملیات قرار داشت و موجب گردید به خاطر این حسن همجواری، توفیق یابم با ایشان بیشتر آشنا شوم.
معاونت عملیات در اون زمان به همه کاره معروف بود ، هرکسی را به آن معاونت معرفی نمی کردند. نیروهای آن معاونت می بایست از تواناییهای عملیاتی بالایی برخوردار می بودند. این ویژگی بخاطر قسمت اجراییات بود که در هر مأموریت شهری و برون شهری شرکت می کرد. یادش بخیر هنوز هم نام دو نفر از برادرانی که در اجراییات خدمت می کردند، به یادم هست برادر کوروش ساکی و برادر … دلفان . گاهی مواقع با برادران اجراییات به مأموریت می رفتیم ودر کارهای پرحادثه شرکت می کردیم. کمی سنم که با نوع مأموریتهای قسمت اجراییات همخوانی نداشت موجب شگفتی همکاران شده بود. در اوقات فراغتی که بعد از تیم اداری حاصل می شد و گاهاً در انتظارمأموریت بودیم ، شهید محسن صادقی و برادر امان اله رحمتی که با من هم سن بودند، پیشم می آمدند تا در مورد وضعیت کارمان با هم گپ بزنیم. وقتی که برای شان از نحوه عملکرد قسمت اجراییات تعریف می کردم ، با پوز خنده ای می گفتند: آخر تورا به عملیات چه ! بیا مثل ما که در یک ردیف سنی هستیم در دبیرخانه فرماندهی مشغول کارباش و از عملیات تسویه بگیر.
اوایلش فکر می کردم که قصد شوخی با مرا دارند. اما بعداً متوجه شدم که شهید محسن صادقی در تصمیمش جدی است و دوست دارد مرا در دبیرخانه فرماندهی سپاه خرم آباد بکارگیری نماید. این وضع تا سه الی چهارماهی ادامه داشت تا اینکه دراین فاصله تغییرات جدیدی در ساختار سپاه شکل گرفت و موجب جابجایی برخی مسؤلین شد. برادر قاسم لطفی از برادران اعزامی تبریز ( آذرشهر) به مسؤلیت معاونت عملیات معرفی و برادر مسجدی بجای برادرکنگرلو بعنوان فرماندهی سپاه استان منصوب شده بود. در این حین بنا به درخواست مسؤل جدید معاونت عملیات ، بنده را به آموزشگاه کربلا ( ورزشگاه تختی شهرستان خرم اباد ) برای اعزام بزرگ بسیجیان محمد رسول الله معرفی کردند. اما به دلیل جذبه ای که شهید محسن صادقی داشت ، ارتباطم با او نزدیکتر وصمیمی تر شده بود و هر از چند گاهی به محل کار هم سرمی زدیم واز کارهامون برای هم تعریف به میان می آوردیم. شهید محسن صادقی در اون سالها سعی می کرد به تحصیلاتش ادامه دهد و سطح پایه کلاسیکش رو بالا ببرد. خوب یادم نیست که درچه مقطعی ادامه تحصیل می داد. ولی به نظرم در امتحانات متفرقه سال دوم یا سوم دبیرستان شرکت می کرد . من نیز دوم دبیرستان را داشتم وترک تحصیل نموده بودم . تنها چیزی که مدِّ نظرم بود ، اطاعت از ولی امر مسلمین امام خمینی (قدّس سره شریف ) اطاعت نمایم و در جبهه ها حضور یابم. اما آن شهید والامقام درآن زمان به چند هدف مهم می نگریست، یکی اطاعت مطلق از ولایت امر و رهبری امام خمینی (ره) برای حضور در جبهه ها ودیگری تلاش برای رسیدن به دانش وتجربیات کلاسیکی!. ایشان معتقد بود بعد از جنگ مسؤلیتها وپستهای کلیدی مملکت به دست کسانی خواهد افتاد که از مقاطع تحصیلی بالاتری برخوردار باشند . ایشان می گفت درصورتیکه رزمندگان بعد از جنگ از مدرک تحصیلات پایینی برخوردار باشند خودبخود در حاشیه قرار می گیرند و نمی توانند تکالیف انقلابی خود را در سمتهای مهم انقلاب به ثمر برسانند. چرا که فرصت طلبان سود جو از فرصت اشتغال رزمندگان اسلام به جنگ استفاده کرده و خود را به بالاترین مقطع تحصیلی می رسانند و زیر چتر تحصیلات آنها رو به حاشیه خواهند کشاند. من اون موقع حرفهای اورا خوب درک نمی کردم وجدی نمی گرفتیم. اصلاً فکر نمی کردیم که یک روزی برسد و بین جمهوری اسلامی و دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی صلحی برقرار گردد. اما صد تأسف از اینکه شهید محسن صادقی با آن دوراندیشی کم نظیری که داشت آینده را به راحتی تحلیل می کرد وما هنوز در عالم غفلت ونادانی هنوز در خم یک کوچه بودیم . بگذریم و به ادامه خاطرات برگردیم.

درباره ی محمدحسن ظهراب بیگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

پیام برای مدیر سایت
لطفا برای ارسال کلیک فرمایید